دسته‌ها
گفتارها

تفکر تحلیلی

طی سده گذشته، ما به صورت روزافزونی در یک زبان، «زبان علم تحلیلی» متخصص شدیم. چون بر یک زبان تاکید و سایر زبان‌ها را نفی کردیم، به آدم‌هایی تک بُعدی – و به صورت ملال‌آوری قابل پیش‌بینی، تبدیل شده‌ایم.
هیچ‌کس نمی‌تواند موفقیت زبان تحلیلی را تکذیب کند، اما مسئله این است که این روش اهمیتی نامتناسب با جایگاهش به عنوان یکی از روش‌های تحقیق به دست آورده است.
از خودبیگانگی، عشق به قدرت، افسردگی، عدم امنیت و بی‌حوصلگی تنها چند عارضه‌ی فرهنگ در حال ظهور است؛ فرهنگی که در آن کالاهای فکری پیش‌ساخته شاکله‌ی افکار عمومی را به موضوع تولید انبوه تبدیل می‌کند.
تمایل به ساده کردن همه چیز تا آنجا که نیازی به تفکر جدی نداشته باشد، سیستم سیاسی را به یک صنعت رای‌گیری تبدیل کرده که فرض می‌کند مردم از طریق انتخاب تصمیم‌گیران، در زندگی خودشان دست به انتخاب می‌زنند.

جمشید قراجه‌داغی
دسته‌ها
گفتارها

مدیریت اثربخش

یکی از برداشت‌های نادرست و مخربی که بیشتر مردم و از جمله مدیران را رنج می‌دهد، این است که تصور می‌کنند مساله‌ها موضوع تجربه مستقیم‌اند. در حالی که چنین نیست. مساله‌ها تجریدهایی هستند که «تفکر تحلیلی» از تجربه‌ها به دست می‌دهد.
ما هرگز با مساله‌ای قابل تفکیک از سایر مساله‌ها روبرو نمی‌شویم. بلکه همیشه با موقعیت‌هایی متشکل از سیستم‌های پیچیده مواجه می‌شویم که مساله‌هایی بسیار متعامل و درهم‌تنیده را ایجاد می‌کنند. من این مساله‌ها را «بی‌سامانی» می‌نامم.
مدیریت اثربخش، مستلزم چاره‌ی بنیادینِ بی‌سامانی‌هاست، نه چاره‌ی بهینه یا چاره‌ی نسبی مساله‌ها.

راسل اکاف